ریخته شدن پر پرندگان کنایه از تو لک رفتن کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن، برای مثال آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّۀ لاغری چه خیزد؟ (امثال وحکم - ۴۷)، کنایه از مقهور شدن، کنایه از مجرد شدن
ریخته شدن پر پرندگان کنایه از تو لک رفتن کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن، برای مِثال آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّۀ لاغری چه خیزد؟ (امثال وحکم - ۴۷)، کنایه از مقهور شدن، کنایه از مجرد شدن
مو ریختن. ریختن موی سر و صورت انسان. ریختن موی تن جانوران. ریختن موی بر اثر پیری یا بیماری. (از یادداشت مؤلف) : از دهان تو همی آید فژاک پیر گشتی ریخت مویت از هباک. طیان. ، ترسیدن. هراسیدن. سخت واهمه داشتن از کسی. ترس داشتن از کسی. (یادداشت مؤلف)
مو ریختن. ریختن موی سر و صورت انسان. ریختن موی تن جانوران. ریختن موی بر اثر پیری یا بیماری. (از یادداشت مؤلف) : از دهان تو همی آید فژاک پیر گشتی ریخت مویت از هباک. طیان. ، ترسیدن. هراسیدن. سخت واهمه داشتن از کسی. ترس داشتن از کسی. (یادداشت مؤلف)
گودالی که برای آبهای مستعمل مانند آب حمام و مطبخ کنده باشند، مستراح مبرز، ظرفی که از آن آب ریزند آفتابه، دلو (آبکش)، سرازیریهایی که آب آنها برودی میرسد
گودالی که برای آبهای مستعمل مانند آب حمام و مطبخ کنده باشند، مستراح مبرز، ظرفی که از آن آب ریزند آفتابه، دلو (آبکش)، سرازیریهایی که آب آنها برودی میرسد